گرمی نخوری طعنه مزن مستان را
بگذار زدست حیلت و دستان را
تو غرّه بدان شدی که می می نخوری
صد لقمه خوری که می غلام است آن را
*************
بر خیز بتا بیار بهر دل ما
حل کن زره لطف همه مشکل ما
یک کوزه شراب تا به هم نوش کنیم
ز آن پیش که کوزه ها کنند از گل ما
*************
آمد سحری نداز میخانه ما
کی رند خراباتی دیوانه ما
برخیز که پر کنیم پیمانه ز مِی
زان پیش که پر کنند پیمانه ما
*************
چون فوت شوم بباده شوئید مرا
تلقین ز شراب ناب گوئید مرا
خواهید بروز حشر یابید مرا
از خاک در میکده بوئید مرا
*************
ماییم و می و مطرب و این کنج خراب
دین و دل و جام و جامه در رهن شراب
فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب
آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب
*************
چندان بخورم شراب کاین بوی شراب
آید ز تراب چون شوم زیر تراب
تا بر سر خاک من رسد مخموری
از بوی شراب من شود مست و خراب
نظرات شما عزیزان: